روان شناسی تغیر شخصیتی، منجر به تسهیل مطالعات مربوط به رابطه ذهن – بدن، جنبه معنوی، بخش هوشیار و تغییر فرد می شود.
کارشناسان با در نظر گرفتن این روش به عنوان یک مدل درمانی خاص مخالف هستند، با این وجود، سه حوزه اصلی وجود دارد که روان درمانی تغییر شخصیتی در آن کاربردهای گسترده ای را دارد:
- روان شناسی ترکیبی / کلی و طبیعی
- روان شناسی قابل تغییر
- روان شناسی خود عالی
روان شناسی تغییر شخصیتی به جای بخش های روانی معیوب و بخش های دفاعی افراد، از تاثیرات مثبت به عنوان مدلی برای درک ظرفیت های بالقوه انسانی استفاده می کند.
روحانیون، هنرمندان ، پیامبران و سایر قهرمانان محترم شمرده می شوند و به عنوان ماهیت حقیقی و اصلی مربوط به روان و روح بشری (انسان کامل) در نظر گرفته می شوند.
این تکنیک افراد درمانجو را ترغیب می کند تا توانایی های درونی خودشان را در نظر بگیرند .
خودشان را به عنوان شخص در حال پیشرفت و در مسیر دست یابی به وضعیتی در نظر می گیرند که این وضعیت ها از طریق مدل های ارائه شده به دست آمده است.
روان شناسی تغییر شخصیتی: مطالعه رشد و توسعه فرد
روان شناسی تغییر شخصیتی، یک مطالعه در رابطه با رشد و پیشرفت فرد می باشد.
روان شناسانی که از روش روان شناسی تغییر شخصیتی استفاده می کنند، بر این عقیده هستند که این پیوستار توسط افرادی شروع می شود که فاقد شخصیت خود هستند و در پایین ترین سطح از ساختار توسعه ای بشری قرار دارند.
شخصیت های روان پریش و حدّی ، در این گروه دسته بندی می شوند.
همزمان با اینکه ما به سمت عاملیت حرکت می کنیم، افراد دارای خود قوی تر، رابطه های هدف را به صورت “نرمال” نشان می دهند.
افرادی که به سمت مراحل بعدی و کامل تر رشد انسانی حرکت می کنند، عبارت از عرفا و اندیشمندانی هستند که به وضعیت های عالی و برتر هوشیاری دست می یابند و به عنوان وجود عالی، خدا یا نیروی جهانی از آنها یاد می شود.
روان شناسی تغییر شخصیتی به عنوان مرحله پایانی شخصیت انسانی در نظر گرفته نمی شود.
در مقابل، هر مشخصه و ویژگی کارکتری به عنوان لباسی در نظر گرفته می شوند که وجود حقیقی ما را پوشش می دهد.
وجود ما صرفا به عنوان خودرویی در نظر گرفته می شود که برای حمل روح و نفس در سرتاسر دنیای بکار گرفته می شود.
ولی ما به عنوان یک پنجره ای برای وجود شخصیتی تغییر یافته هستیم.
مدل روان شناسی تغییر شخصتی، بخش های روحی، اجتماعی، عاطفی، ذهنی و فیزیکی را با هم ادغام می کند و وجود را به صورت کامل ایجاد می کند، و شش مولفه را به صورت مساوی و با هدف درمانی، مورد شناسایی قرار می دهد.
این روش تلاش دارد تا الهیات را از طریق بشریت و انسانیت خود ما شناسایی کند و به رشد و پیشرفت شخص منجر می شود.
رشد روان شناسی تغییر شخصیتی
کارل جانگ[۱] “ناهوشیاری جمعی” را به عنوان وجود ناهوشیاری تغییر شخصیتی توصیف کرد.
خود شکوفاسازی، که توسط آبراهام اچ مازلو[۲] مورد مطالعه قرار گرفت، یک ابزار و عامل کلیدی در ایجاد روان شناسی تغییر شخصیتی بوده است.
مازلو خلاقیت، بشر دوستی، تجارب و اتفاقات مهم، و اقدامات شخصیتی را به عنوان عواملی خارج از شخصیت عادی و به عنوان آسیب روان شناختی و رشد شخصیتی معرفی کرد.
با گذشت زمان، روان شناسی تغییر شخصیتی رشد یافت و تحت تاثیر کارهای صورت گرفته توسط چارلز تی تارت، آرتور جی .
دیکمن، کن ویلبر، استانیسلاو گروف، روگر والش، و فرانسز واگان[۳] قرار گرفت و منجر به ایجاد یک رشته کامل و جامعی شد که طیف وسیعی از مشکلات انسانی را مورد شناسایی قرار می دهد .
از هوشیاری برتر نسبت به عملکرد ها تا الگوهای رفتاری نرمال و غیر نرمال متغیر است.
چارچوب روان شناختی مربوط به روان شناسی تغییر شخصیتی
هر چند که روان شناسی تغییر شخصیتی تا به حال به عنوان یک رشته علمی و تحقیقی مجزا در نظر گرفته شده است، ولی شامل چند حوزه خاص در روان شناسی می باشد و بر مبنای آنها ساخته شده است؛
همچنین این رهیافت درمانی یک دیدگاه تناوبی و جایگزین را نسبت به روان شناسی رفتاری، بشر دوستانه و روان کاوی ارائه می دهد .
در نتیجه نظریه های عرفانی و مذهبی ایجاد می شوند و به منظور دست یابی به اهداف درمانی، می تواند به صورت علمی مورد ارزیابی و بررسی قرار بگیرد.
این روش حوزه های مختلفی از هوشیاری فرد را شناسایی و مورد مطالعه قرار می دهد و مدعی است که هر یک از وضعیت ها دارای چند لایه درونی می باشد و این لایه ها، واقعیات و سیستم های آن وضعیت را شامل می شود.
این نظریه مدعی است که افراد می توانند به حالت های قبلی (سالم) خودشان برگردند و در مراحل مختلف هوشیاری پیش بروند و نحوه ثابت و باقی ماندن در برخی از وضعیت های خاص را یاد بگیرند.
روان شناسی تغییر شخصیتی یک روان شناسی روحی عمیقی می باشد.
بر اساس اصول جانگ، رنک، و ریچ و سایر محققان، این رهیافت درمانی عقاید مربوط به وضعیت های نیمه هوشیار و هوشیاری عالی را شامل می شود.
[۱] Carl Jung
[۲] Abraham H. Maslow
[۳] Charles T. Tart, Arthur J. Deikman, Ken Wilber, Stanislav Grof, Roger Walsh, and Frances Vaughan
ترجمه : دکتر یاسر دادخواه